ترجمه ی : دکتررضا جمالیان
WWW.HYPNOSIRAN.COM
مطالبی درباره ی انسانهای چند شخصیتی [ قسمت اول ]
یا
نوعی اختلال تجزیه ای هویت
اختلال تجزیه ای هویت یک تشخیص روانپزشکانه است که به شرح و توصیف شرایطی می پردازد که در طی آن یک فرد به ارائه ی چند هویت یا شخصیت متفاوت ولی مشخص می پردازد ( دراشاره به آن ها ایگوهای دیگر یا « دیگران » ) که درهرکدام از آنها طرح و روشی خاص و متفاوت برای ادارک جهان و رویاروئی با آن وجود دارند .
درطبقه بندی
بین المللی آماری درمورد بیماریها و مسایل بهداشتی مرتبط با آنها ، برای این تشخیص از اصطلاح اختلال چند شخصیتی درسیستم های مختلف نامگزاری ، استفاده شده است . این تشخیص به این نیاز دارد که حداقل دو شخصیت به صورت مکرر کنترل رفتاری فردی را با از دست دادنِ حافظه ی مربوطه در بعد از آن برای مدتی به عهده بگیرند که این شکل از فراموشی در ورای فراموشی های عادی زندگی قرار می گیرد . از سوی دیگر ، نمی توان علائم و نشانه های پدید آمده در جریان این اختلال را با آثار موقتی برخی از داروها که توسط بیمار مورد استفاده قرار می گیرد ، و یا به نشانه های برخی از بیماریهای مزمن مرتبط دانست . اختلال تجزیه ای هویت یا[1] DID شیوع کمتری از سایر مشکلات تجزیه ای دارد و درحدود 1% از موارد این گونه از بیماریها را تشکیل می دهد و اغلب همراه و همگام با سایر اختلالات تجزیه ای مشاهده می شود .
دراطراف عنوان یا مقوله ی اختلالات تجزیه ای هویت انبوهی از تضادها وجود دارند . اصالتِ وجود این اختلال به عنوان یک تشخیص پزشکی توسط عده زیادی از پژوهشگران مورد تردید قرار گرفته و برخی از محققان این نظریه را مطرح کرده اند که DID ممکن است عمدتاً یک مشکل یا بیماری پزشک زا بوده باشد ، به این معنی که که تشخیص های نادرست و درمانهای نا صواب درمورد یک بیمار و یا درجریان یک بیماری ، او را به این سمت و سو رانده باشد . تشخیص DID به صورت بارز و مشخص در ایالات متحده آمریکا خیلی بیشتر از سایر نقاط جهان داده می شود .
علائم و نشانه های بیماری
بیمارانی که برای آنها تشخیص DID داده شده ، در طول زمان طیف بسیار گسترده ای از علائم و نشانه های گوناگون را با نوسانات زیاد در شدت آنها نشان می دهند . زمانی یک علامت مرضی با شدت زیاد درطول یک روز مشاهده می شود و زمانی هم حالت طبیعی و عادی و گاهی افزایش در کارآئی بیمار در زمانی دیگر ملاحظه می گردد . این علائم و نشانه ها ممکن است شامل تعدادی از موارد زیر بوده باشند :
* روشها ، رفتارها و باورهائی دریک فرد که با دیگر شخصیتهای وی در زمانهای دیگر شباهتی با هم ندارند .
* پیدایش سردردهای غیرمنتظره و یا سایر دردهای جسمی .
* DEPERSONALIZATION [ اختلال مسخِ شخصیت ، این اختلال با تغییر مداوم و عود کننده در ادراک شخص از خود ، به حدی
که احساس واقعیت نفس موقتاً از بین می رود ، مشخص می باشد .[2] ]
* اختلال یا از بین رفتن احساس واقعی زمان برای بیمار .
* DEREALIZATION : [ مسخ واقعیت ، دگرسان بینی محیط ، احساس دگرگونگی واقعیت ، احساس اینکه محیطِ شخص تغییر یافته است . مسخ واقعیت در بسیاری از موارد با مسخ شخصیت همراه است . ]
* کاهش زیاد در میزانِ حافظه .
* افسردگی .
* برگشتهای مکرر و سریع خاطره با سیر قهقرائی به زمان حادثه یا سوء استفاده ی جنسی .
* پیدایش ناگهانی عصبانیت بدون وجود علت منطقی .
* حملات مکررترس شدید همراه با اضطراب .
* ترسهای بدون توجیه یا غیرقابل شرح دادن .
* شنیدن صدای شخصیت هائی که در درونِ ذهنِ فرد قرار دارند .
* PARANOIA [ اختلالات هذیانی ، اختلالات هذیانی پایدار]
بیــمار ممکن است طیف گسترده ای از سایر علائم و نشانه ها را تجربه کند که ممکن است شبیه به صرع ، اسکیزوفرنی ، اختلالات اضطرابی ، اختلالات خٌلقی ، اختلالات استرسی بعـد از ضربــه های شدید روانــی PTSD ، اخــتلالات شــخصــیتی و اخــتلال در نــحــوۀ خــوردن [ بی اشتهائی یا پرخوری ] بوده باشند .
یافته های فیزیولوژیک
گذر به نشریات جدید پزشکی به ویژه روانپزشکی نمایانگر این واقعیت است که پژوهشهای گسترده و متنوعی در زمینه های مختلف DID صورت گرفته است . بسیاری از آنها شامل آزمون بر روی یک فرد و یا مشاهده ی احوال کسی است که به تغییرات و تحولات زیادی در این زمینه دچار بوده است . در این حالتهای مختلف ، اغلب برخی از مارکرها یا نشانه های فیزیولوژیک تغییرات کاملاً مشخصی را بین این شخصیت های مختلف نشان می دهند ، در حالیکه در برخی دیگر از بیماران ، این معیارها در حضور یا حاکمیت شخصیت های مختلف ثابت باقی می مانند .
تصویر برداری از سیستم عصبی افراد مبتلی به اختلالات تجزیه ای نشان داده که ساختارهای تشریحی یا فیزیولوژیک که مرتبط با حافظه هستند بزرگتر شده و لوب پاریتال کوچکتر از حالت یا وضعیت طبیعی گردیده است .
یک پژوهش دیگر نشان داده است که اختلافات موجود در شدت تمرکز ، تغییرات خٌلق و خوی ، میزان تنش عضلات در زمان ثبت و ضبط آنها در افرادِ مشکوک به بودن این تشخیص و در زمان وجود DID با شرایط عادی و ذاتی آنان متفاوت است . در برخی از این بیماران تصویرپردازیها تفاوتهائی را در زمان تحول و تغییر یک شخصیت به شخصیت دیگر نشان داده است . نظریاتی در مورد وجود شباهت ها یا برخی از همگونی ها بین DID و صرع مطرح شده بود که پس از انجام آزمونهای بیشتر ، تشخیص صرع رد شد . در برخی از تصویر پردازیها از مغز ، نشان داده شده که میزان جریان خون در رگهای مغزی در شرایط وجود یا حضور شخصیت های مختلف ، متفاوت است . همینطور ، تغییرات بارز و مشخصی بین میزان جریان خون بین سوژه های مبتلی به DID و گروه شاهدِ سالم مشاهده شده است .
دریک برنامه ی پژوهشی دیگر ، در افرادی که قبلاً در معرض استرسهای تروماتیک قرار گرفته بودند ، همینطور درکسانی که بر اثر اختلالات روانپزشکانه ی مرتبط با استرس ، در نهایت به اختلالات هویتی تجزیه ای یا DID دچار شده بودند ، کاهش انــدازه ی هــیپوکامپ [ یکی از غده ها یا توده های موجود در ساختار مغز ] مشاهده شد . در همین بررسی حجم آمیگدال مغزی هم کاهش یافته بود . پارامترهای مختلف مرتبط با چشم یا در جریان اپتومتری و اطلاعات کسب شده در زمان حضور شخصیتهای مختلف با هم متفاوت بودند . در یک دو قلوی مشابه ، وجود عوامل ارثی در DID نشان داده شد .
علل ایجاد بیماری
این اختلال به صورت تئوری با سابقه ی داشتن زندگی بسیار پراسترس و سوابق زندگی پر طلاطم ، رشد و نمو در شرایط پر رنج و بی محبت و استعداد ذاتی یا زمینه ی مناسب برای ایجاد شکاف و شقاق بین خاطرات و تجربیات کسب شده بــا محتویات ناخـود آگــاه ایـجاد می شود . درصد بسیار بالائی از بیماران گزارش می کنند که در دوران کودکی مورد سوء استفاده ی جسمی و جنسی قرار گرفته اند . افرادی که برای آنان تشخیص اختلال تجزیه ای در هویت داده شده است ، اغلب به وقوع این سوء استفاده های سخت جسمی و جنسی به ویژه در سالهای آغازین و میانی کودکی تأکید کرده اند . بسیاری از روانپزشکانی که به بررسی معیارها و میزانهای معمول در DID پرداخته اند ، به صورت عمیق و شدید بر این باور هستند که تروماتیسم های دوران کودکی به صورت شدید تری از اختلالات الکترو فیزیولوژیک در پیدایش این بیماری تاثیر دارند .
برخی از پژوهشگران بر این باورند که علائم و نشانه های این بیماری ممکن است علت و زمینه ی پزشک زا داشته باشند و کاربرد برخی از روشهای درمانی برای فرد مورد درمان در پیشرفت وی به سمتِ تشخیصِ بیماری در اکثر موارد این بیماری اثر تلقینی داشته است ، ولی این عقیده در سراسر جهان طرفداران زیادی ندارد . برخی از محققان بدبین معتقدند که تعدادی از درمانگران آمریکائی مسئول تشخیص نادرست اکثریتِ افرادی هستند که در آمریکا برای آنها این تشخیص داده شده است . جمعی از این بیماران گزارش کرده اند که تا بعد از زمان تشخیص اختلال تجزیه ای در هویت ، نه سابقه ی تحمل سوء استفاده ی جنسی را داشته اند و نه نشانه ای از بروز ظهور « دیگران » . به عبارت دیگر این دیگران [ یا شخصیتهای دیگر ] بیشتر کسانی بودند که می بایست از الگوهای رفتاری خاصی تبعیت کنند تا اینکه شخصیتهای مجزائی بوده باشند .
نظریاتی در زمینه ی نحوۀ رشد و پیدایش بیماری
تاکنون چنین نظریه پردازی شده که تروماتیسم ها یا ضایعات جسمی ، جنسی و روانی شدید در دوران کودکی در برخی از افراد زمینه را برای پیدایش اختلال تجزیه ای هویت فراهم می سازد . گامهای متوالی در پیدایش این بیماری در چند نظریه پردازی چنین بیان شده است :
1 ـ کودکی توسط فردی که برای نگهداری او مورد اعتماد تصور می شده ، مورد تجاوز یا آزار قرار می گیرد . ( اغلب پدر) و در این شرایط آگاهی و خاطره مصدوم و شکننده ی او برای بقا و دفاع از ارتباطات و دوام خانواده به صورت دفاعی دچار گسستگی و جدائی می شود .
2 ـ خاطرات و احساسهای صدمه دیده که به منطقه ی مادون آگاه رانده می شوند ، بعد در آنجا به صـورت یک شخصیت مــجزا شـکل می گیرند و به صورت ظاهری تا حدودی هم تحول و تغییر پیدا می کنند .
3 ـ این روند ناراحت کننده ی شخصیت یا هویت سازی معمولاً در مراحل و دفعات متوالی تکرار می شود ، به این ترتیب شخصیتهای متعددی شکل می گیرند و محتوی خاطرات متفاوتی هستند . از این زمان به بعد این شخصیتها به ایفای نقشهائی می پردازند که می توانند برای بیمار مددکار یا ویرانگر بوده باشند .
4 ـ به این ترتیب ، شکستن و جدا شدن قسمتی یا حجمی از خاطرات ، امکان دارد برای فردی که احتمال می رود که در آینده هم با چنین صحنه های پر استرسی مواجه شود ، جنبه ی سازگاری و یا حفاظتی داشته باشد .
تشخیص بیماری
نحوه ی تشخیص بیماری اختلالات هویتی براثر تجزیه در ویرایش های متعدد و متوالی DSM یا کتاب دستی یا جزوه ی انجمن روانپزشکان آمریکا برای تشخیص و اهداف آماری اختلالات روانی به صورتهای تنوع یافته ای به این صورت بیان یا ارائه شده است :
* درII ـ DSM ، برای اشاره به این حالت از اصطلاح اختلال چند شخصیتی استفاده شده است .
* درIII ـ DSM ، این بیماری و 4 بیماری یا اختلال دیگر که در مجموعه ی اختلالات تجزیه ای مهم می گنجند ، با عنوان اختلالات تجزیه ای ماژور طبقه بندی شده اند .
* در TR ـ IV ـ DSM ، این بیماری با عنوان اختلال هویتی تجزیه ای معرفی شده است .
* در10 ـ ICD [ دهمین طبقه بندی بیماریهای انسانی ] بار دیگر این بیماری با عنوان اختلال چند شخصیتی نامیده یا نامگذاری شده است .
معیارهای تشخیص بیماری در عنوان یا شماره ی ( 14 ـ 300 ) از اختلالات تجزیه ای در IV ـ DSM وجود دارند . برای این کار ، فرد بایستی بالغ باشد ، دلیل فیزیولوژیکی برای پیدایش علائم موجود وجود نداشته باشند ، بیمار به صورت مکرر توسط چند هویت یا شخصیتِ مشخص کنترل یا اداره شود ، در حالیکه لحظات رنج آور سیر قهقرائی به زمان حادثه به صورت گسترده و مکرر هم پیدا می شود . معیارها و روشهای تشخیص بیماری در کودکان و نوجوانان شبیه به افراد بالغ است ، فقط در این موارد باید احتمال نقش خیالپردازی در کودکان با همبازیهای خیالی او را هم در نظر داشت .
تشخیص بیماری بایستی توسط روانپزشک یا روان شناسی صورت بگیرد که پرسشنامه یا طرح مشخص و اختصاصی برای افراد مشکوک به این بیماری ـ مثلاً ( D ـ SCID ) را داشته باشد و وسایل لازم برای بررسی بیماران مبتلی یا مظنون به اختــلالات شخــصیتی بر اثر مکانیسم های تجزیه ای هم در توان او بوده باشند .
شرح حالی که روانپزشکی برای یک بیمار مبتلی به DID تهیه می کند ، غالباً محتوی انبوهی از انواع تشخیص ها در طیف بیماریهای روانی نزدیک یا شبیه به این بیماری در گذشته است و یا روشهای درمانی متنوع و داروهای متعددی هم در گذشته برای وی تجویز شده اند که معلوم می شود که بی تاثیر و یا احیاناً پرعارضه هم بوده اند .
در 5 ـ DSM برای تشخیص اختلالات هویتی تجزیه ای معیارهای زیرین پیشنهاد شده اند :
1 ـ تجزیه و اختلال در هویت که با 2 یا چند شخصیت ، ادراک ، رفتار ، حافظه و یا احساس تسخیر شدن مشخص می شود . در این افراد یک حالت عدم استمرار و پیوستگی در احساس خود یا SELF ایجاد می شود . عده ای از این اختلالات ممکن است توسط اطرافیان مشاهده و یا فقط توسط شخص بیمار اظهار شوند .
2 ـ عدم توانائی در به یاد آوردن اطلاعات شخصی مهم ، وقایع عادی روزانه و حوادث تروماتیک که نتوان آنها را با پیدایش انواع متداول و عادی فراموشی در زندگی تطبیق داد .
3 ـ موجبات پیدایش اختلالات بالینی مشخصی پدید می آید و یا اختلالاتی در روابط اجتماعی ، اشتغال و یا سایر زمینه های زندگی از جمله در عملکرد کارها و وظایف عادی و روزمره فراهم می آید .
4 ـ اختلالات و تغییراتی که پدید می آیند ، نمی توانند جزئی عادی و طبیعی از مراسم فرهنگی یا مذهبی [ در کشورهای آفریقائی یا آمریکای جنوبی ] تلقی شوند و یا اثر مستقیم کاربرد برخی از مواد ( مثلاً خواب و بی خبری و یا ایجاد اختلال و هرج و مرج در رفتار و اعمال بر اثرمصرف الکل ) ویا وجود برخی از بیماریهای مزمن ( برای مثال صرعهای پیچیده ی پارسیل ) تصور شوند . توجه : در کودکان علائم و نشانه های بیماری نبایستی همیشه به همبازی خیالی او و یا سایر بازیهای تصوری وی نسبت داده شوند .
( معیار C ) با این قصد و نیت طراحی و ارائه شده تا برخی از کارهای فرهنگی و قومی که طبیعی هستند ، با اعمال مرضی یا پسیکوپاتولوژیک با یکدیگر اشتباه نشوند . این موضوع یا مضمون در بسیاری از معیارهای تشخیصی هم بــایستی آورده شود . ( مثلاً مطالب (14 ـ 300 ) بایستی در مجموعه ی شناختی اختلالات خلسه ای تجزیه ای یا DID گنجانده شود )
برای مثال ، کادرهای پزشکی بایستی با نحوۀ کارکرد شمن ها یا حکیم جادوگر سنتی [ برای مثال ، در استانهای جنوبی و ساحلی ایــران بابا زارها و ماما زارها ] آشنائی داشته باشند . این افراد به صورت ارادی می توانند در خود حالت خلسه ی ارادی را به وجود بیاورند . بنابر این در این افراد با این علامت نباید تشخیص اختلال ذهنی داده شود .
بیمار یابی و غربالگری
برای تشخیص بیماری ممکن است از متن ( D ـ SCID ) استفاده کرد . با توجه به مهارت و سرعت عمل فرد امتحان کننده ، این آزمون 30 تا 90 دقیقه طول می کشد . یک برنامه ی مصاحبه یا کار با افراد مشکوک به تجزیه یا گسستگی ذهنی با عنوان اختصاری [3] DDIS برای تشخیص افتراقی بین بیماری های موجود در IV ـ DSM با دقت فراوان و ساختار فوق العاده با ارزش تهیه و تدوین شده است . معمولاً DDIS می تواند در مدت 30 تا 45 دقیقه هم مورد استفاده قرار بگیرد .
یک معیار تجربه ی گسستگی با نام اختصاری [4] ( DES ) هم وجود دارد که کاربرد آن بسیارسریع ، ساده و پرسشنامه ای معتبر است که به صورت گسترده ای برای بیماریابی و درشرایط وجود علائم گسستگی مورد استفاده قرار می گیرد . آزمونهائی مانند DES یا معیار تجربه ی گسستگی برای بیماریابی با سرعت و سهولت می تواند مورد استفاده قرار بگیرد ، بنابر این روشهای تشخیصی پیچیده تر و زمان ببرتر بایستی در گروهی مورد کاربرد قرار بگیرد که نمرات بیشتری در DES کسب کرده اند .
براساس و پایه ی اینکه از چه عددی به بعد ، افراد مورد آزمایش مشکوک تلقی شوند ، اشکالاتی به وجود می آید و افرادی که درنهایت به تشخیص DID می رسند ، ممکن است در آزمونهای مقدماتی با DES حتی به عنوان مشکوک هم شناخته نشوند . در مراحل اولیه که افرادی با اعداد 20 ـ 15 به عنوان معیار تشخیص ، بیمار شناخته شده و معرفی می شدند ، در حدود 25 % بیماران واقعی نادیده گرفته می شدند و با معیار یا نمره ی 30 در حدود 46 % از کسانیکه با D ـ SCID به تشخیص نهائی رسیدند ، نادیده گرفته شدند . رویهمرفته میزان قابل اعتماد بودن آزمون DES در نمونه های غیربالینی درمحل تردید قرار دارند . برای کودکان و برای بالغان به صورتهای مجزا معیارهای DES متفاوتی طراحی شده است . بر اساس یک پژوهش ، تروماهای کهنه و تازه در جواب آزمونها تاثیر گذاشته و بیماران DID در این معیار نمرات بیشتری می گیرند .
تشخیص افتراقی
شرایط دیگری وجود دارند که در آنها هم ممکن است نشانه های مشابهی با این بیماری دیده شوند از جمله : اختلالات شخصیتی مرزی و شرایط تجزیه ای مانند فراموشی بر اثر تجزیه و غیبت یا گریز به علت تجزیه . بهترین و دقیقترین معیار تشخیصی در این موارد فقدان یک یا چند شخصیتِ به دقت شکل گرفته است . تمارض یا تظاهر به ابتلاء به این بیماری هم در این میان بایستی در نظر گرفته شود . اسکیزوفرنی هم قابل ذکر است که در اینجا هم برخی از اشکال هذیان ، توهم و اختلال در تفکر وجود دارند .
درمان
هدف از درمان بیماران مبتلی به اختلالات هویتی تجزیه ای این است که کوشش شود تا که بار دیگر قسمتهای مختلفِ شخصیت گسسته و تجزیه شده ی بیمار را با یکدیگر متحد و متصل کنیم تا در نهایت به شکل یک شخصیت منفرد و کارا در آید . علاوه بر آن ، جریان درمان بایستی بر روی علائم و نشانه های بیماری تکیه کند تا بتواند به تسکین و ترمیم جنبه های آسیب زای آنهم بپردازد . باید استمرار درمان به برقراری آرامش ، امنیت و آسایش برای بیمار منجر شود . روش درمان ممکن است شامل موارد زیر بوده باشد :
کاربرد روشهای رواندرمانی و دارو درمانی جهت از بین بردن انبوه اختلالات موجود . در این راستا برخی از رفتار درمانگران بیشتر و عمدتاً به کاربرد این روشها در ارتباط با فقط یکی از شخصیتها می پردازند و زمانی که با جواب مثبتی روبرو شدند ، بیشتر به ارائه درمانهای مرسوم در پزشکی و روانپزشکی اقدام می کنند .
پیش آگهی و عاقبت بیماری
اختلالات شخصیتی تجزیه ای خود به خود درمان نمی پذیرند و علائم و نشانه های آنها در گذر زمان دچار تغییر و دگرگونگی می شوند . بیمارانی که به صورت اولیه و اساسی به نشانه های تجزیه ای دچار شده اند ، همینطور کسانیکه به اختلالات استرسی بعد از تروماتیسم مبتلی شده اند ، معمولاً با روشهای درمانی معالجه می پذیرند . آنهائی که در کنار و جوار بیماری معتاد شده اند ، اختلالات خلق و خوی و اختلالات شخصیتی دیگری هم پیدا کرده و یا به اختلالات خورد و خوراک [ پرخوری یا بی اشتهائی شدید ] هم مبتلی شده اند ، آهسته تر ، طولانی تر و با عوارض بیشتری درمسیر درمان قرار می گیرند . بیمارانی که هنوز به بد رفتاران و سوء استفاده کنندگان سابق خویش چسبیده اند ، بدترین شکل پیش آگهی را دارند . درمان در این گروه از افراد بایستی بسیار طولانی و تنها با درمان علائم بیماری ، نه متحد کردن و وحدت بخشیدن به شخصیتها همراه بوده باشد . تعییر در هویتها ، از دست دادن هویت و بیدار شدن یا حالی به حالی شدن در شرایط و اماکنی بسیار مهم ، این احتمال زیاد را به همراه دارند که در این افراد به پیدایش درگیری و نزاع بیانجامد و ادامه ی زندگی فرد را با اغتشاش و آشوب همراه کند .
بیمارانی که در این شرایط و بحرانها گیر می کنند ، غالباً کارشان به کوشش برای خودکشی و یا قرار گرفتن در دادگاه و بعد زندان می انجامد .
همه گیر شناسی یا اپیدمیولژی بیماری
DSM سخنی از میزان ، انسیدانس یا شیوع این بیماری ارائه نمی دهد ، ولی در دهه های اخیر شیوع و بروز این بیماری با شدت و سرعت زیادی افزایش پیدا کرده است . یک توصیف احتمالی در زمینه ی علت افزایش شیوع این بیماریها و بروز بیشتر اختلالات شخصیتی تجزیه ای می تواند این بوده باشد که در دهه های گذشته تشخیص این بیماریها یا اسکیزوفرنی ، اختلالات دو قطبی و سایر چنین اختلالاتی مخلوط و مغلوط می شده است . یک علت دیگر می تواند این بوده باشد که آگاهی جامعه ی پزشکی نسبت به اختلال چند شخصیتی افزایش پیدا کرده و به علل و دلایل متعدد آزار جسمی و جنسی درکودکان هم احتمالاً با افزایش بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در دهه های اخیر بیشتر شده است و به این دلایل درشرایط کنونی اقدامات تشخیصی زودتر ، زیادتر و به صورت دقیقتری صورت گرفته است . از سوی دیـگر عده ای از متخصصان بالینی بر این باورند که اختلالات شخصیتی تجزیه ای یک مجموعه از شرایط یاتروژنیک یا پزشک زا هستند و به علت وجود و حضور فراوان افرادِ به شدت تلقین پذیر ، این اختلال ممکن است در این گروه از افراد به صورت تجربی به وسیله ی هیپنوتیزم هم صورت بگیرد . شاید به این علت بوده باشد که میزان شیوع این اختلال در بین انبوه بیماران مراکز روانپزشکی ( هم بستری و هم سرپائی ) یک اختلاف بسیار زیادی را در کشورهای مختلف در بین جمعیت مبتلی به بیماریهای روانی نشان می دهد . برای مثال :
* در هندوستان % 015 /0 درصد
* درسوئیس %1 /0 ــ 05 / درصد
* درچین 9/0 % درصد درسال 2000
* در هلند 2 %
* در آمریکا 10 % ( در سال 1985 )
* در آمریکا 8 ــ 6 ( درسال 1992 )
* در آمریکا 10 ــ 6 % ( درسال 2006 )
* درترکیه 14 % ( درسال 2007 )
اگرشیوع بیماری را در جمعیت کلی کشور در نظر بگیریم ، این اختلاف کمتر می شود :
* درکانادا 1 % درسال 1991
* درترکیه ( مردان ) 04 / % درصد درسال 1999
* درترکیه ( خانمها ) 1 / 1 % درصد درسال 2007
همراهی و همگامی با سایر بیماریها
( اختلالات هویتی تجزیه ای در موارد زیادی همراه و همگام با سایر بیماران روانپزشکی تشخیص داده می شوند . برای مثال همراه با اختلالات اضطرابی ( مخصوصاً دراختلالات استرسی بعد از تروماتیسمPTSD ) ، اختلالات خٌلق و خوی ، اختلال در نحوه ی غذا خوردن ، اختلال درخوابیدن و اختلال درعملکرد جنسی .
اختلالات هویتی تجزیه ای به صورت بیشتری با برخی از اختلالات شخصیتی به صورت همراه مشاهده می شوند . از جمله : اختلالات شخصیتی به علت تعارض اجتنابی [5] ( با 76 % همراهی ) شخصیت خود شکست دهنده [6] ( 68 % ابتلا ) اختلال مرزی شخصیتی ( 53 % ابتلا ) ، اختلال شخصیتی پاسیو ـ اگرسیو ( 45 % ابتلا ) ، اختلال شخصیتی از نوع اسکیزو تایپ هم در 58 % مـوارد به صورت همراه و همگام با تمایلات تجزیه ای مشاهده می شود .
[1] . DISSOCIATIVE IDENTITY DISORDER ( DID )
1 ـ مطالبی که درداخل [ ] قرار گرفته ، درشرح واژه ها عمدتاً به صورت خلاصه و انتخابی از فرهنگ جامع روانشناسی ـ روانپزشکی و ... دکترپورافکاری برداشت شده است . « مترجم »
[3] . DISSOCIATIVE DISORDERS INTERVIEW SCHEDULE ( DDIS )
[4] . DISSOCIATIVE EXPERIENCE SCALE ( DES )
1 . AVOIDANCE CONFLICT = تعارض اجتنابی . این کشمکش عقلی هنگامی پدید می آید که شخص بین دو وضع یا موقعیت قرار می گیرد که هر دو برای او پرضرر هستند و او را به خودداری یا اجتناب تحریک می کنند . در این شرایط فرد برای دوری از این دو ، وضع ومــوقعیت ســومی را انــتخــاب می کند ... ( خلاصه از فرهنگ استاد پورافکاری )