رؤیت همزاد یا اتوسکپی
در اینترنت و دایرهالمعارف یا انسکلوپدیای آزاد که مقالات و مطالب مفصل یا بسیار مفصلی را درباره هر موضوع یا مضمونی دارد، چند سطری بیشتر درباره همزاد ندارد، در حالیکه در منابع و مآخذ فارسی از جمله فرهنگ دهخدا، فرهنگ معین و فرهنگ جامع روانشناسی- روانپزشکی و زمینههای وابسته تألیف استاد بزرگوار دکتر نصرت الله پور افکاری مطالب بیشتری در این زمینه وجود دارند که در اینجا عیناً مطالب جلد چهارم از فرهنگ شش جلدی استاد فقید دکتر محمد معین در این زمینه ذکر میشوند که بسیار شبیه به موضوعات مطرح شده در فرهنگ دهخدا در این محدوده است:
1- همزاد، همزاد h.ZAD [= همزاده] همسنی، همسالی
2- هم سن، هم سال ...
فرمود به دوستان همزاد ----- تا بر پی او روند چون باد
3- موجوداتی متوهم «از جن» که گویند با شخص در یک زمان تولد میشود و در تمام حیات با او همراه است. بنابر اعتقادی عامیانه، گاه همزاد ممکن است باعث زحمت و صدمه زدن به همزاد انسان خویش شود وگاه هم او را بهسعادت، مکنت وثروت برساند. نزد عامه معتقدند کهبعضی از مردم (خاصه جنگیران و غشیها) با همزاد خویش رابطه دوستانه یا خصمانه دارند و با آنها روبرو و همکلام میشوند.
تعریف رویت همزاد یا اتوسکپی
اتواسکوپی به حالتی اطلاق میشود که انسان در شرایط بیداری و زندگی عادی فردی را که کاملاً شبیه اوست، مشاهده و ملاقات کند. همیشه موضوع به رؤیت ختم نمیشود، بلکه ممکن است که گاه کار به مذاکره، کمک کردن و راهنمائی هم برسد.
کتاب پرواز روح توسط دو استاد روان شناسی دانشگاه ها و مراکز پژوهشی آمریکا تهیه و تدوین شده و این دو جلد PhD روانشناسی، درجه دکترای خود را از دانشگاه معتبر کارولینای شمالی و در جوار دکتر راین گرفته است ...
کتاب خروج از بدن و اتواسکوپی چهارمین و آخرین اثر پژوهشی دانشمند پژوهشگر دکتر روبرت کروکال است .
دراین کتاب به یک پدیده مشابه با احساس خروج روح از بدن با عنوان رویت همزاد اشاره شده که اولین و دومین مورد آن در تاریخ توسط مانی مشاهده شده است .
سابقه آشنائی من با این پدیده
در سال 1340 در زمانی که دانشجوی دانشکده پزشکی بودم، یک روز شاهد خنده و شادی چند نفر از خانمهای خانواده بودم که یکی پس ازبرگشتن از زیارت حضرت شاه عبدالعظیم، برای دیگران این مطالبرا تعریف میکرد:
« ... امروز در زمان برگشتن از شاه عبدالعظیم در حالیکه در کنار خیابان منتظر اتومبیل بودم، یک خانم دیگری را در چند متری خودم دیدم که کاملاً شبیه به خودم بود. چند لحظه بیحرکت به او خیره شدم، در حالیکه او هم درست با قیافه و پوشش من به من نگاه میکرد! روی کنجکاوی چند حرکتی کردم که او هم درست و همزمان حرکات مرا تکرار میکرد. فکر کردم شاید جن باشد، زمانی که شروع به تلاوت بسم اله کردم، او هم عیناً حرکات مرا تکرار میکرد و مثل من به خودش و لباسش پس از تکان دادن لبها که حتماً خواندن دعا بود، به اطرافش هم فوت میکرد. در این فضای پروحشت یک بوق تاکسی که جلوی من ترمز کرده بود و میخواست مرا متوجه حضورش کند، چرت مرا پاره کرد و آن فرد هم ناپدید شد. در لحظات پرترس و وحشت بعدی، این گونه خودم را راضی و آرام میکردم که او جن یا پری نبود، زیرا آنها نام خدا را نمیتوانند ببرند»
چند سال پیش با چند مورد از این سوژهها از طریق ارسال نامه یا تلفن توسط خوانندگان کتابهایم آشنا شدم و من آنها را در چند جلسه علمی از جمله در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران در حضور چند نفر از استادان این دانشکده معرفی کردم. آقای دکتر هادی منافی که در آن زمان رئیس هیأت مدیره انجمن هیپنوتیزم پزشکی یا بالینی و آقای دکتر شکراله عبداله زاده هم که استاد روانپزشکی دانشگاه شهید بهشتی بودند، حضور داشتند.
مانی یک دانشمند بسیار بزرگ و هنرمند نقاشی بینظیر است که در دوره ساسانیان زندگی میکرد و شاید او اولین فردی باشد که از رویت همزاد سخن گفته است. شاید هم این تنها مقاله یا از معدود مقالاتی بوده باشد که در مجله علمی سازمان نظام پزشکی ایران در زمینه مسائل مربوط به پاراسایکولوژی به چاپ رسیده است.
متن مقاله پیوست نسبتاً سنگین و پر از واژه های ایرانی شده لغات علمی است که یادگاری از طرز نگارش دوست به سفر رفته ما جناب آقای دکتر عبدالله زاده عزیز است .
مقالات گزارش موردی (2)
پدیده رؤیت همزاد و گزارش سه مورد
دکتر هادی منافی (متخصص جراح عمومی ، بیمارستان مهر ، بخش جراحی )
دکتر شکرالله عبدالله زاده (استاد یار دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی – درمانی شهید بهشتی ، بیمارستان امام حسین ، بخش روانپزشکی)
دکتر رضا جمالیان (متخصص بیماریهای داخلی - عفونی)
مجله علمی نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران / دوره شانزدهم ، 4 (1377)
رؤیت همزاد (autoscopy) تجربه (توهم) بینائی است، که فرد تصویر خود را در خارج از جسم (مادی) خود مشاهده میکند. رؤیت همزاد بیشتر شامل چهره، نیمتنه بالا و گاه همه بدن فرد است، روبرویش نشسته است در کنار فرد، یا با او راه میرود، حرکات او را تقلید میکند، به مانندش لباس میپوشد، با او به گفتگو میپردازد و گاه عقایدش (همزاد) مخالف با فرد است و ندرتاً چندین همزاد هستند. این پدیده ممکن است نشانه نابسامانی ارگانیک (organic) مغز (غش،آسیب مغز و غدههایمغز) یا کارکردی (functional) مانند افسردگی، روانپریشی (psychosis) باشد. در افراد بهنجار در حالتهای مسمومیت، خستگی زیاد (exhaustion)، اضطراب، نگرانی و ترس زیاد دیده میشود. همچنین در توهمهای هنگام خواب رفتن[1] و بیدار شدن از خواب (hypnapompic) وجود دارد.
در افراد دارای پیشه خلاق (نویسندگان و ...) گزارش شده است. پدیده تصویر مضاعف[2] مورد توجه برخی از نویسندگان و دانشمردان بنام دنیا مانند گوته (Goeth)، هوفمن (Hoffman)، داستوفسکی (Dostoevsky) بوده است. و برخی از آنها مانند مانی (Mani دانشمرد ایرانی) گوته، استی ونسن (Stevenson)، فروید (Freud) داستوفسکی خود این پدیده را تجربه کرده بودند.
این مقاله مروری است کوتاه بر موارد گزارش شده از این پدیده در ایران کهن و جهان (از سال 1935 تاکنون 56 مورد) و جنبههای اجتماعی- فرهنگی و تاریخی آن را مورد بررسی قرار میدهد.
تجربه مورد مذکور در سه فرد ایرانی ارائه شده است و به نظر ما اولین موارد گزارش شده در ایران و دارای ویژگیهایی هستند که در موارد گزارش شده (به زبان انگلیسی) نیامده است (نگاه به شرح حالها).
واژههای کلیدی: اتوسکوپی، نابسامانی ارگانیک مغز (صرع، آسیب مغز و غدههای مغز)، نابسامانی کارکردی مغز (افسردگی و روانپریشی)، اضطراب، ترس، نگرانی .
رؤیت همزاد گاهی با هجای Heautoscopy و به معنای دیدن خود بیان میشود. از سوی دیگر این واژه بیانگر گونهای تجربه (توهم) بینائی است که در آن هنگام، فرد مانند خود را در فضای خارج از بدنش مشاهده میکند. در این هنگام آگاهی (consciousness) فرد در درون بدن او است.
نشانه مشخصکننده رؤیت همزاد رؤیت توهمی بخشی از بدن (چهره یا بالاتنه) یا همه بدن فرد است. این ادراک توهمی که به آن خیال (Phantom) پرهیب (شبح)، و همزاد هم گفته میشود. بیشتر تار، تیره، بدون رنگ، نیمه شفاف یا شفاف، روشن و گاه رنگی (رنگ لباسهای همزاد مانند فرد) است و گوئی تصویر فرد در آئینه دیده میشود. همزاد بیشتر همان حالت چهره و حرکات فرد را تقلید یا تکرار میکند و افزون بر آن رنگ لباس و لباس پوشیدن همزاد مشابه فرد است. گاهی این تجربه گستردهتر است و همزاد با فرد به گفتگو میپردازد، در این حالت توهمات بینائی[3] (VH) با توهمهای شنوائی[4] (AH) و جنبشی[5] (KH) و ادراکهای هیجانی با هم همراه میشوند. به گونهای نادرتر، در این نابسامانی، چندین همزاد با هم دیده میشوند.
رؤیت همزاد زمانی در میان پزشکان و نویسندگان خلاق رایج بود. اما به عنوان موضوعی با کندوکاو علمی مدتها از نظر دور بوده است، سردرگمی و اختلاف نظر درباره تعریف و طبقهبندی آن هنوز وجود دارد.
مورد اول
خانم الف، 27 ساله، مجرد، لیسانس (روانشناسی)، شغل مربی (هنرهای رزمی) و فرزند آخر مادر است دارای سه برادر و یک خواهر بزرگتر از خود میباشد. پیشینه بیماری جسمی و روانپزشکی ندارد اما نزدیک به 15 سال پیش صدائی را در سر احساس کرده است و پس از مراجعه به پزشک خانواده و توصیه ایشان به ثبت نوار مغزی، به سبب مخالفت خانواده با انجام الکتروانسفالوگرافی، این کار انجام نمیشود و صدا خودبخود بدون درمان از بین میرود در پیشینه خانوادگی یک برادر او به سبب ورشکستگی در حرفهاش دچار افسردگی میشود (دوره
یکماهه) و با درمان بهبودی کامل مییابد. پسر عمه او نیز به سببکم اکسیژنی هنگام زایمان دچار عقبماندگی ذهنی (آموزش ناپذیر) شده است.
او رؤیت همزاد خود را چنین بیان میکند.
«نزدیک به ساعت سه بعدازظهر به دنبال فعالیت عادی کلاس دانشکده به خواب رفتم، نمیدانم چطور شد از خواب بیدار شدم و شبیه خود را دیدم روبرویم نشسته است، احساس کردم روحام است به خودم گفتم اگر روحام است پس چرا من راحت نشستهام، حدود 30-20 ثانیه آن را کاملاً میدیدم و با این فکر که این شبه روح من است خوابیدم و احساس کردم روحام (شبح) دوباره وارد بدنم شد. بار دوم که این تجربه تکرار شد و به فاصله زمانی 2- 5/1 سال پس از تکرار تجربه اول دوباره همزاد (شبح) را مشاهده کردم (شبح نیمه شفاف و هر حرکتی میکردم او تقلید میکرد). و نگران میشود مبادا شروع بیماری روانی باشد با دوستش در میان میگذارد او توصیه میکند به پزشک مراجعه کند و او با آشنائی از نوشتارهای یکی از مؤلفین (ر- ج) درباره هیپنوتیزم به ایشان نامه مینویسد و سپس در دیداری تجربه خود را بازگو میکند.»
خانمالف اظهار میداشت خروج روح از بدن را[6] نیز زیاد تجربه کرده است و بارها شده کالبد خود را از بالا مشاهده کردهام ولی در این تجربه که من بتوانم روحام را ببینم خیلی شگفتزده شدم. افزون بر آن مدعی است میتواند رویدادهائی را درک یا پیشبینی کند و بیشتر به همان ترتیب که او درک کرده است بدون اینکه اطلاعی از پیش به او داده باشند اتفاق افتاده است (مثلاً مرگ دائی دوستش به سبب تصادف با ماشین همانگونه که او درک کرده بود بدون آگاهی از پیش رخ داد.) ایشان اکنون شاغل است و به زندگی خود بدون شکایت از مشکلی ادامه میدهد و داروئی نمیخورد.
مورد دوم
آقای ب، مجرد، لیسانس (کشاورزی)، فرزند سوم مادر (2 برادر و 2 خواهر دارد) در حال انجام خدمت سربازی است و پیشینه بیماری جسمی روانی ندارد. در پیشینه خانوادگی برادر کوچکتر در 7 سالگی در خواب دچار غش میگردد و 5/1 سال است که با داروی کاربامازپین (Carbamazepine) کنترل است. او مشکل خود را چنین بیان میکند: «در هنگام مسافرت در کوپه همسایه (در ترن) فردی که دچار غش بوده است حمله غش به او دست میدهد و نعره میکشد همان موقع سرم گیج رفت و مدهوش شدم احساس کردم بدنم سفت شده و تمام بدن بدون سرم را دیدم که بالای جسمم قرار دارد. و بار دوم هم خسته بودم دوباره بدنم بدون سر جدا شد و رفت بالا» در پاسخ به این سؤال که چرا این همزاد سر ندارد اظهار داشت «تصور میکنم اگر سرم نیز جدا شود و مانند بدنم بالا برود، جانم در میرود و خواهم مرد».[7] در بررسیهای انجام شده پیشین برای بیمار 5 مرتبه الکتروانسفالوگرافی انجام شده بود و مشخص گردید که 4 بار بهنجار و تنها یکبار خفیف نابهنجار بوده است. سی-تی اسکن مغز نیز طبیعی گزارش شده است. بیمار به مدت چند سال برای درمان، کاربامازپین (بدون تأثیر در روند این پدیده) مصرف میکرده است و خود را بسیار هیپنوتیزمپذیر میدانست و بارها تجربه خروج از بدن را تجربه کرده بود. بیمار نگران وضعیت خود بود و نگران بود مبادا در خیابان بیفتد، میگفت همواره به این مسئله فکر میکند. بیمار اظهار میداشت هنوز روزی 6 عدد قرص کاربامازپین را مصرف میکند ولی اثرات آنها بر روند فکریاش مشاهده نگردیده است. آقای ب، در حال انجام خدمت سربازی است و جز اشتغال فکری در اینباره هیچگونه شکایت بیماری دیگری را ذکر نمیکند.
مورد سوم
آقای ج، 61 ساله، فرزند اول خانواده، متأهل، دارای دو فرزند، دختر 32 ساله و پسر 17 ساله است. استاد بازنشسته دانشگاه علاقمند به ورزش کوهنوردی، به ویژه سنگنوردی است (از 12 سالگی) اهل طریقت است. در پیشینه فردی جز افسردگیهای گذرا (چند ساعته) که با سرگرمی و ورزش از بین میرود مشکلی نداشته است ولی در ده سال اخیر از داروهای آلوپرینول (Alluperinoll) برای مهار اسید اوریک خون، پروپرانونول (Propranolol-40mg) روزی 2 نصفه قرص و 2/1 قرص تریامترن- اچ (Tiramterine-H) برای فشار خون و کلونیدیوم- سی (Clonidium-c) برای ناراحتی گوارشی استفاده میکند.
در پیشینه خانوادگی یک خواهر و یک برادر دارد که بیماری ندارند. پدر در سن 65 سالگی به سبب بیماری قند درگذشته است. مادر در حیات است و مشکلی ندارد. دخترش 32 ساله سالم و همانند او چیزهائی را حس
میکند ولی نمیبیند، پسرش 17 ساله که همانند پدر تجربه رؤیت همزاد را دارد. و واسطه (medium) بسیار خوبی در کارهای هیپنوتیزمی است. پدربزرگ و مادربزرگ همسر آقای ج مورد اعتماد مردم محل خود و معروف به شفادهی بیماران بودهاند. پدر آقای ج نیز دارای این ویژگی است که میتواند رویدادهای آینده را پیشبینی کند.
آقای ج اولین بار در سن 17 سالگی هنگامی که (ساعت 4 بامداد) برای کوهنوردی آماده میشده رؤیت همزاد را تجربه میکند، او همزاد خود را میبیند که مانندش لباس سنگنوردی پوشیده و کوله پشتی را هم در دست دارد و در گوشه اطاق راه میرود. و گاه به او لبخند میزند، ولی متوجه میشود همزادش کفش سنگنوردی پوشیده است که او ندارد. (کفش همزاد قهوهای با بند قرمز و کفش آقای ج سیاه رنگ بوده است) آن روز برنامه سنگنوردی اجرا نمیشود و در حدود 28-27 روز بعد که فدراسیون کوهنوردی، سنگنوردان را برای دریافت کفش سنگنوردی فرا میخواند به آقای ج کفش سنگنوردی مانند آنچه همزاد پوشیده بود تحویل میدهد (قهوهای با بند قرمز و بدون انتخاب از پیش) ایشان بار دیگر همزادش را در لباس سنگنوردی میبیند در حالیکه کوشش میکند از دیواره یا صخره خود را بالا بکشد که به یکباره از ران به بالا سفیدپوش میگردد (مانند آدم گچگرفته) آقای ج میگوید بعد از تحویل گرفتن کفش سنگنوردی در صعودی به نقطهای رسیدم که همان محلی بود که همزاد میکوشید بالا برود و میخ خود را کوبیدم که خود را بالا بکشم ولی سقوط کردم و به سبب برخورد با صخره به مدت 20 دقیقه بیهوش بوده و گروه کوهنوردی او را به بیمارستان میرسانند و زمانی چشم میگشاید که در بیمارستان بوده و به سبب شکستگیهای چند استخوان (مهره گردن، سه مهره کمر) نیمتنه بالا تماماً در گچ بوده است و به همان شکل درآمده بود که همزادش را یکباره سفیدپوش دیده بود.
آقای ج میگوید زمان دگر که با سرعت رانندگی میکردم همزادم در روی کاپوت ماشین ظاهر شد و با دست به من اشاره میکرد که آهسته رانندگی کنم ولی من توجهی نکردم و پا را از روی گاز برنمیداشتم بعد از لحظاتی در چهره همزاد حالت خشمگینی و عصبانیت ظاهر شد و باز در همان حالت اشاره میکرد که آهسته برانم و من پذیرفتم و سرعت را کم کردم. بعد از گذر از سربالائی در سراشیبی جاده چند اتومبیل را دیدم که با هم تصادف کرده بودند که اگر من با همان سرعت میآمدم یا با آنها تصادف یا به درون دره پرت میشدم.
آقای ج میگوید از سن 17 سالگی به کرات و بارها همزادم را که کاملاً شبیه به من و فقط کمی کمرنگتر است را دیدهام، و هنوز میبینم. به ویژه وقتی تنها هستم یا در فکر فرو میروم. به ویژه اگر فکرم همراه با دلشوره باشد. همزادم ظاهر میشود و با من به بحث و گفتگو میپردازد و گاه در این بحثها با من به جدال میپردازد. و من ناچارم برای رهایی از او خود را به کاری یا چیزی مشغول کنم. این رؤیت همزاد گاه چند بار در ماه تکرار میشد و گاه چند ماه یکبار است آخرین تجربه ایشان در هفت هشت روز پیش از تاریخ نوشتن این مقاله بوده است. آقای ج در سن 61 سالگی است با توان خوب سنی به زندگی و فعالیت روزانه خود بدون شکایت از مشکلی خاص ادامه میدهد.
[1] - Hypangogic hallucination
[2] - Dobble, Doppel ganger
[3] - VH: Visual Hallucination
[4] - AH: Auditory Hallucination
[5] - KH: Kinesthetic Hallucination
[6] - Out of Body Experience
[7] - به نظر میآید نگرانی بیمار از مرگ در شکلگیری همزاد (بدون سر) تأثیر گذاشته است.